حضرت استاد مهدی سمندری نجف ابادی:
شبی بابا طاهر عریان محتلم شد. میخواست نمازش را بخواند اما نیاز به غسل داشت. به برکه ای رفت اما مشاهده کرد که برکه یخ زده است و یخ قطوری بر روی سطح اب را پوشانده است.
باباطاهردیوانه شده بود. خداوند دیوانه می کند.
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
یخ را شکست و در آب سرد غسل کرد. به واسطه این کار خداوند همه چیز را به او داد. دل شکستگی را به او عنایت کرد زیرا:
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
بازار خود فروشی از ان سوی دیگر است.
????قرآن و زندگی????
مراقب ﺑﺎﺷﯿﻢ…
ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ !
ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭا ﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ !
ﺍﻭﻝ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﺭا ﺗﺮﻭﺭ ﻣﯽﮐﻨﯽ، ﺑﻌﺪ ﺁﺑﺮﻭﯼ آنها را !
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎ دلها را ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯﻓﺮﯾﺎد ﺯﺑﺎنها ﻣﯽﺷﻨﻮد
( ..وَ لاٰ تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ….حجرات١١)
مقام معظم رهبری می فرماید براى مطبوعات سه وظیفه عمده قائلم: وظیفه نقد و نظارت، وظیفه اطّلاع رسانى صادقانه و شفّاف، وظیفه طرح و تبادل آراء و افکار در جامعه. معتقدم که آزادى قلم و بیان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. در این هم هیچ تردیدى ندارم و این جزو اصول مصرّحه قانون اساسى است. معتقدم اگر جامعهاى مطبوعات آزاد و داراى رشد و قلمهاى آزاد و فهمیده را از دست بدهد، خیلى چیزهاى دیگر را هم از دست خواهد داد. وجود مطبوعات آزاد، یکى از نشانههاى رشد یک ملت و حقیقتاً خودش هم مایه رشد است؛ یعنى از یک طرف رشد و آزادگى ملت، آن را بهوجود مىآورد؛ از طرف دیگر،آن هم به نوبه خود مىتواند رشد ملت را افزایش دهد. البته معتقدم در کنار این ارزش، ارزشها و حقایق دیگرى هم وجود دارد که با آزادى مطبوعات و آزادى قلم، آن ارزشها نباید پامال شود. هنر بزرگ این است که کسى بتواند هم آزادى را حفظ کند، هم حقیقت را درک کند، هم مطبوعات آزاد داشته باشد، هم آن آسیبها دامنش را نگیرد. باید اینگونه مشى کرد.
– رسانههای اینترنتی هم خود را به قانون مقید کنند
این رسانههاى الکترونیکى و اینترنتى متأسفانه موجب شده است که افراد بىمحابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور براى این هم یک جورى تدبیر بشود. ولى عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقید کنیم به قانون. حالا این حرف من بهانهاى نشود براى اینکه یک عدهاى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همهى جوانهاى غیور کشور را، جوانهاى مؤمنِ انقلابى کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابى و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامى رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهورى اسلامى است.
غیبت در رسانهها و وبلاگها جایز نیست
اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهى چیزهائى را مىآورند که معلوم نیست حدِّ غیبت بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.
منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همهمان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همهى اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب، دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راههاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اینها.
انتهای پیام / کد خبر235
به ابوسعید ابوالخیر گفتند: فلانی به مقامی رسیده است که می تواند پرواز کند.
گفت: این مهم نیست،مگس هم می پرد. گفتند: فلانی را چه می گویی که روی آب راه می رود؟ این نیز مهم و شاهکار نیست چون تکّه ای از چوب نیز روی آب حرکت می کند. گفتند پس از نظر شما شاهکار چیست؟ گفت: شاهکار آن است که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، مردم را فریب ندهی، دل کسی را نشکنی، از اعتماد کسی سوء استفاده نکنی و کسی را از خود ناراحت نکنی.
بشنو از چادر که در توصیف زن
تارو پودش با تو می گوید سخن
تاروپــودم را شرافــت تافته
تا شرافت را به عصمت یافته
در کلاس حفظ تقــوا و شرف
دختران دُرند و چادر چون صدف
بهترین سرمایه زن چادر است
زانکه زن را زینت زن، چادر است
چادر از بهر زنان الزامی است
بهر زن بی چادر ناکامی است
حفظ چــادردر ســرای اقتــدار
دختران را هست تاج افتخار
حفظ چــادر حفظ دین و مذهب است
شیوه ی زهرا و درس زینب است
حفظ چــادر حافظ ناموسهاست
پاسدار حیــله ی جاسوسهاست
حفظ چــادر نص قرآن مجید
قفل جنت را بود تنها کلید
حفظ چــادر سد فحشا می شود
روسفیدی نزد زهرا می شود
حفظ چــادر چاره ساز کارهاست
حافظ گل از هجوم خارهاست
حفظ چــادر زخم ها را مرهم است
دست رد بر سینه ی نامحرم است
حفظ چــادر التیام دردهاست
سد محکم در بر نامردهاست
شاعر:حسن حیاتبخش
امام علی (علیه السلام) فرمود: اصحاب محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را دیده ام و یکی از شما را نبینم که مانند ایشان باشد؛ زیرا آنان ژولیده مو و غبار آلود بودند و شب را بیدار به سجده و قیام می گذراندند، گاهی گونه های خود را به خاک می نهادند و از یاد بازگشت و مرگ و قیامت، مانند زانوهای بز، پینه بسته بودند. هرگاه ذکر خداوند سبحان به میان می آمد،از ترس عذاب و کیفر، و امید به ثواب و پاداش، اشک از چشمانشان جاری می گشت، به طوری که گریبانشان تر می شد و می لرزیدند؛ مانند درخت که در روز وزیدن تندباد می لرزد(1)
______________________
1) امامت: 17، استاد حسن زاده آملی
منبع چرا و چگونه نمازبخوانیم؟، محمدرحمتی شهرضا
اواسط دهه هفتاد بود. در ستاد تفحص مهران در غرب کشور فعالیت داشتیم. عصربود که یکی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود. اما از کرمانشاه زنگ می زد.
گفت: بلیط گرفته ام. انشاءالله تا غروب به شما ملحق می شوم. ما هم منتظربودیم. نماز مغرب را خواندیم. شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد. ناراحت بودیم. جاده های مرزی در طول شب رفت و آمد کمتری داشت. نکند در جاده بلایی بر سرشان آمده.
اواخرشب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم. هنوز چشمان ما گرم نشده بود. یکدفعه با فریاد یکی از بچه ها ازجا پریدیم!
خواب دیده بود. مرتب با تعجب به اطراف نگاه می کرد. پرسیدم: چی شده!؟ گفت: کجارفتند؟! بعد ادامه داد: الان چند تا جوان خوش سیما اینجا بودند. از داخل اتاق معراج بیرون آمدند و سلام کردند. بعد گفتند: نگران دوست همدانی نباشید الان می رسد.بعد گفتند: تأخیر او به خاطر نماز اول وقت بوده. سلام شهدا را به او برسانید. بعد هم به سمت اتاق معراج برگشتند.
اتاق معراج محلی بود که شهدا را داخل آن نگه می داشتیم تا به ستاد ارسال نمائیم. باهم به معراج رفتیم. پیکرهای چند شهید که بیشتر آنان گمنام بودند کنار اتاق بود. چند لحظه ای نگذشته بود که دوست ما از راه رسید. از اینکه همه منتظرش بودیم تعجب کرد.
همگی از او یک سؤال داشتیم، نماز مغرب را کجا و چگونه خواندی؟! او هم گفت: با راننده اتوبوس صحبت کردم. گفت: برای نماز اول وقت نگه دارد اما او قبول نکرد. من هم گفتم: نگه دار پیاده می شوم!
کنار جاده نمازم را اول وقت خواندم. بعد هرچه معطل شدم هیچ وسیله ای نبود. تا اینکه چند ساعت بعد شخصی مرا سوار کرد و آمدم.
البته این دوست ما همیشه اینگونه بود در همه کارها، حتی زمانی که در اوج کاربودیم با شنیدن صدای اذان کار را قطع می کرد و به نماز می ایستاد. همه را هم به نماز تشویق می کرد.
حدیث زیبایی را نیز برای ما نقل می کرد: وقتی بنده ای بدون توجه، درخارج وقت و سریع نماز می خواند خداوند به فرشتگان می گوید: به این بنده ام بنگرید! گویی فکر می کند برآوردن حوائج و نیازهایش به وسیله کسی جز من است!؟
آیا او نمی داند حل مشکلات و برآوردن حاجاتش به دست من است!؟( اصول کافی ج3 ص269)
منیع: شهید گمنام:72 روایت از شهدای گمنام جاوید الأثر، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی.
مرد نابينائى حضور پيامبر گرامى آمد و تقاضاى دعا كرد، گفت از خدا بخواه كه پرده نابينائى را از چشمم بر كنار كند و قدرت ديدم را بمن
برگرداند. حضرت فرمود: اگر ميل دارى دعا ميكنم اميد است مستجاب شود و چشمت بينا گردد و اگر ميخواهى در قيامت بى آنكه مورد
محاسبه واقع شوى خدا را ملاقات كنى بوضع موجود راضى و صابر باشد. عرض كرد ملاقات بدون محاسبه را برگزيدم ،
آنگاه رسول گرامى (ص ) فرمود: خداوند بزرگتر از اين است كه در دنيا هر دو چشم كسى را بگيرد سپس در قيامت عذابش نمايد.