باب الحسین (ع)
از آقا سید عبدالهادی شیرازی نقل شده است: شبی صحرای قیامت را خواب دیدم که بهشت دری دارد و علماء و فقهاء و مراجع تقلید در صف طولانی ایستاده و حضرت صادق (ع) به حساب آنها رسیده و به بهشت میفرستند و من دیدم که در اواخر صف هستم و تا نوبت به من برسد، طول میکشد. نگاهی به اطراف کردم دیدم که درب دیگری به بهشت باز است که آن را بابالحسین میگویند ولی آنجا کسی معطل نمیشود. با خود گفتم از این در میروم. پس بهسوی آن در آمدم و خواستم وارد شوم، دربان گفت: نمیشود زیرا این در، مخصوص اهل منبر و ذاکرین امام حسین (ع) است شما که منبری نیستی. از خواب بیدار شدم و تصمیم گرفتم که هر شب جمعه برای بچههای خود، روضه بخوانم.
(پای درس علماء، محمد تقی صرفی پور، ص۴۹۷)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیخ عبدالرحیم شوشتری یکی از شاگردان شیخ انصاری قدس سره در نجف مشکل مسکن داشت.
برای حل این مشکل گاهی می آمد حرم حضرت علی علیه السلام و گاهی حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام. روزی در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام، عربی بیابانی را دید که بچۀ فلجش را آورد کنار ضریح و گفت: یا ابوالفضل بچه ام را خوب کن، بچه شفا پیدا کرد و خوب شد و رفت.
عالم شوشتری گفت: یا ابوالفضل پس ما چه؟ این عرب دیر آمد و زود رفت، من که دیگر به حرمت نمی آیم. این حرف را زد و در حالی که هیچ کس از حاجت او اطلاعی نداشت، راهی نجف شد.
وقتی وارد جلسۀ درس شیخ انصاری شد، شیخ دو کیسه پول به او داد و گفت: این پول را بگیر و برای خود خانه ای بخر، امّا با ابوالفضل قهر نکن!
(خاطرات حجتالاسلام قرائتی، ج۲،ص73)