[چهل حدیث پدر - حق پدر بر فرزند - صفحه ۳۳]
حق پدر بر فرزند
امیر مؤمنان علی علیه السلام:
حَقُّ الوالِدِ عَلَی الوَلَدِ اَنْ یُطِیعَهُ فی کُلِّ شی ءٍ اِلاَّ فِی مَعصِیةِ اللّه ِ؛
حق پدر بر فرزند آن است که فرمان او را در تمام امور غیر از نافرمانی خداوند اطاعت کند. [۱]
ص: ۳۳
—————
[۱]: ۱. نهج البلاغه، حکمت ۳۹۹.

کلیدواژه ها: حق, فرزند, پدر

موضوعات: شعر
   جمعه 3 آذر 1396نظر دهید »

قالَ رسُولُ اللهِ(ص): اِنَّ اَقرَبَکُم مِنّی غَداً وَ اَوجَبَکُم عَلَیَّ شَفاعَةً اَصدَقُکُم لِساناً وَ اَدّاکُمُ الاَمانَةَ وَ اَحَسَنَکُم خُلقاً وَ اَقرَبَکُم مِنَ النّاسِ


   پیامبر خدا فرمود: به یقین نزدیک ترین شما در روز قیامت به من و اولی ترین شما به شفاعت من کسی است، کهگفتارش راستباشد و امانتدار مردمباشد و بااخلاق نیک با مردم برخورد کند و بهمردم نزدیک ترباشد.(1)

_____________________

1- الحیات،ج1،ص237

منبع: مواعظ المعصومین، سید باقر میر دامادی


موضوعات: مناسبتها, اعیاد
   چهارشنبه 15 اردیبهشت 13951 نظر »


امشب شب غار حرا از روز روشن تر شده

 امشب فضای مکه پر از جلوه ی کوثر شده


امشب جهان رشک جنان امشب زمین کوثر شده

 امشب امین وحی حق نازل به پیغمبر شده



موضوعات: مناسبتها, اعیاد
   چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395نظر دهید »


موضوعات: مناسبتها, اعیاد
   چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395نظر دهید »

اواسط دهه هفتاد بود. در ستاد تفحص مهران در غرب کشور فعالیت داشتیم. عصربود که یکی از رفقای قدیمی تماس گرفت. او اهل همدان بود. اما از کرمانشاه زنگ می زد.
گفت: بلیط گرفته ام. انشاءالله تا غروب به شما ملحق می شوم. ما هم منتظربودیم. نماز مغرب را خواندیم. شام را هم خوردیم اما از دوست ما خبری نشد. ناراحت بودیم. جاده های مرزی در طول شب رفت و آمد کمتری داشت. نکند در جاده بلایی بر سرشان آمده.
اواخرشب با خستگی زیاد و نگرانی خوابیدیم. هنوز چشمان ما گرم نشده بود. یکدفعه با فریاد یکی از بچه ها ازجا پریدیم!
خواب دیده بود. مرتب با تعجب به اطراف نگاه می کرد. پرسیدم: چی شده!؟ گفت: کجارفتند؟! بعد ادامه داد: الان چند تا جوان خوش سیما اینجا بودند. از داخل اتاق معراج بیرون آمدند و سلام کردند. بعد گفتند: نگران دوست همدانی نباشید الان می رسد.بعد گفتند: تأخیر او به خاطر نماز اول وقت بوده. سلام شهدا را به او برسانید. بعد هم به سمت اتاق معراج برگشتند.


اتاق معراج محلی بود که شهدا را داخل آن نگه می داشتیم تا به ستاد ارسال نمائیم. باهم به معراج رفتیم. پیکرهای چند شهید که بیشتر آنان گمنام بودند کنار اتاق بود. چند لحظه ای نگذشته بود که دوست ما از راه رسید. از اینکه همه منتظرش بودیم تعجب کرد.
همگی از او یک سؤال داشتیم، نماز مغرب را کجا و چگونه خواندی؟! او هم گفت: با راننده اتوبوس صحبت کردم. گفت: برای نماز اول وقت نگه دارد اما او قبول نکرد. من هم گفتم: نگه دار پیاده می شوم!
کنار جاده نمازم را اول وقت خواندم. بعد هرچه معطل شدم هیچ وسیله ای نبود. تا اینکه چند ساعت بعد شخصی مرا سوار کرد و آمدم.
البته این دوست ما همیشه اینگونه بود در همه کارها، حتی زمانی که در اوج کاربودیم با شنیدن صدای اذان کار را قطع می کرد و به نماز می ایستاد. همه را هم به نماز تشویق می کرد.

         


حدیث زیبایی را نیز برای ما نقل می کرد: وقتی بنده ای بدون توجه، درخارج وقت و سریع نماز می خواند خداوند به فرشتگان می گوید: به این بنده ام بنگرید! گویی فکر می کند برآوردن حوائج و نیازهایش به وسیله کسی جز من است!؟
آیا او نمی داند حل مشکلات و برآوردن حاجاتش به دست من است!؟( اصول کافی ج3 ص269)

منیع: شهید گمنام:72 روایت از شهدای گمنام جاوید الأثر، کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی.


موضوعات: متفرقه
   جمعه 10 اردیبهشت 1395نظر دهید »

1 ... 5 6 7 8 9 ...10 ... 12 ...14 ...15 16

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
مدح

کاربران آنلاین
  • فطرس